: منوي اصلي :
صفحه اصلي وضعيت من در ياهو پست الكترونيك پارسي بلاگ
ورود به مدیریت درباره من
: درباره خودم :
: پيوندهاي روزانه :
بچه های قلم [53]دلنوشته ها [83]جهاد دانشگاهی دانشگاه الزهرا [122]... تا از برهوت حرف بگذری [50]بسیج [174]تا ساحل امید [135]سجاده ای پر از یاس [95]تبیان [31][آرشیو(8)] : لوگوي وبلاگ : : لينك دوستان من : نگاهی به اسم اوآرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلامچشمه های کوثرسپاه محمد می آیدراهی بزن که آهی... : لوگوي دوستان من : : فهرست موضوعي يادداشت ها : بتمن[2] . شوالیه سیاه[2] . صلح و دوستی . عرش . عیسی بن مریم . غریبه . فرشته . کوه . ما هم منتظریم! . ماه_فاطمه نوید . مرگ . مسلمان ترین مسیحی . نسیم . بصیرت . حوزه معرفتی . خدا . دریا . دزد . سازش سیاسی . ستاره . شر نقاب دار . شفاعت نمودن . اخراجی ها2 . ارزشها . استعمار . اسلام حقیقی . اسلام دروغین . امید . اهمیت اعتقاد به مهدویت . ای فاطمه . : آرشيو يادداشت ها : مناسبت ها ی مذهبیزن ومردپذیرش اصل تفاوت در دینحجآینده مرموزغزهمحرمایران و انقلاب اسلامیمتنوعبهار : نوای وبلاگ : : جستجو در وبلاگ : پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه ما صاحبی داریم برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید نقد فیلم1 چهارشنبه 88 فروردین 5 ساعت 1:45 عصر شرّ نقابدار حاشیه نویسی بر فیلم "شوالیه سیاه" آخرین ساخته کریستوفر نولان سیاست برای مردم جذابیتی ندارد ولی با این حال، سیاست همه جا حتی آنجا که انتظارش را نداریم، حی و حاضر است. به عنوان مثال در سینما، آن جایی که فکر میکنید بی هیچ دغدغه خاطری میتوانید به دنیایش پناه ببرید، بی خبرید همان جا نیز شما را با پیامهای پر معنای سیاسی بمباران میکنند؛ سینما در یک کلام، صنعتی است که کالاهایی را وارد بازار میکند، کالاهایی که بیشک فرهنگیاند اما به علت سلطهی سینمای آمریکا در دنیا چه بخواهیم و نخواهیم، مُبلغ "روش آمریکایی زیستن" و ارزشهایش است. سینما یک قدرت "نرم" است که بیش از هر "اردوگاه بازآموزی" که بشر تا به حال بر پا کرده، روی آدمها تأثیر میگذارد. بنابراین تعجبی ندارد که ایالت متحده در قراردادهایی که با کشورهای جهان سوم میبندد، همیشه تلاش میکند سینما را هم ضمیمه کند. برای مخالفان و موافقان داستانسرایی در سینما، همواره "سینمای آمریکا" محل مناقشه بوده است.گذشته از ابعاد زیبایی شناسانه، کیفیتِ روایت، لحن و شیوهی بیان، آنچه سرچشمه اصلی رمز و رازی است که سالهاست منتقدان را در مواجهه با سینمای آمریکا همراهی میکند، سویههای ایدئولوژیک آن است. آیا ایدئولوژی موجود در سینمای آمریکا متمایل به خلق اثر هنری از طریق هنرمندِ مؤلف است؟ ( هنرمندی که فارغ از هرگونه گرایش سیاسی، به چیزی مگر "خلق اثر هنری" فکر نمیکند ) یا درونمایههای دیکته شده از سوی صاحبان قدرت و سرمایه؟ آیا سینمای آمریکا یک سینمای استثماری است و در پی تفکرات سلطه جویانه رهبران سیاسی این کشور؟ یا سینمایی است به کلی فاقد تمایلات سلطه جویانه سیاسی، که "شیوه بیان جهانی" نهفته در آن با "سلطهگری" اشتباه گرفته شده ؟نمیتوان گفت هر دو این نظریات تا حدودی درست باشند. بلکه- اتفاقاً – هر دو این نظریات نادرستاند. به ویژه طرفداران نظریه "هنرمند مؤلف" که معتقدند "هالیوود، مکانی برای خلق اثر هنری خالص از طریق هنرمند مؤلف است". گویی "ناخودآگاهِ" هنرمند عاری از گرایشهای سیاسی یا جامعه شناختی است! به عبارت دیگر با اتکا به دیدگاه رولان بارت (از منتقدان فرانسوی پایهگذار نقد ساختارگرایانه) که اعتقاد دارد "مؤلف نمینویسد، خود نوشته میشود!" میتوان راه جدیدی را در شناخت هنرمند و اثر هنری یافت: چه چیزهایی هنرمند را مینویسد؟ آنچه روح و روان یک هنرمند را میسازد و او را به تکوین میرساند چیست؟ قطعاً هنرمند در خلاء بزرگ نمیشود. بنابراین میتوان پاسخ داد: "خانواده، جامعه،اوضاع و احوال سیاسی و ..." . این مسئله در سینمای آمریکا بسیار پر رنگتر از مثلاً سینمای اروپاست. چرا که جامعه آمریکا اساساً جامعهای متفاوت با جوامع اروپایی و آسیایی است. اولاً موقعیت جغرافیایی آمریکا، و جداافتادگی این قاره از قارههای دیگر، مردم این کشور را همواره معطوف به درون کردهاست. ثانیاً به لحاظ فرهنگی، جامعه آمریکا جامعهای سنتی، مبتنی بر فرهنگ انگلوساکسون و مسیحیت پروتستان است. از این رو همواره در برابر هر اندیشه یا جریان سیاسی خارجی مقاومت نشان داده و معطوف به اندیشهها و آرمانهای سنتی درونی بوده است. به عبارت دیگر مردم این جامعه همواره به آنچه در درون جامعهشان میگذرد توجه داشتهاند و تحت تأثیر آن قرار گرفتهاند. بدین رو ، تک افتادهترین هنرمندان آمریکایی هم ناخواسته تحت تأثیر رویدادهای سیاسی قرار میگیرند. این همان فرایندی است که هنرمند آمریکایی را صاحب ماهیتی کاملاً متفاوت با هنرمند اروپایی میکند. در سینمای اروپا کارگردان یا کاملاً به سیاست و تحولات اجتماعی بیاعتناست (اینگمار برگمان) یا در نقش یک فعال سیاسی ظاهر میشود (ژان لوک گدار). اما در سینمای آمریکا، کارگردان نه به تحولات سیاسی و اجتماعی بیاعتناست و نه فعال سیاسی است. چرا که کارگردان - و اصولاً هنرمند آمریکایی- در جغرافیایی رشد کرده که اولاً به جای اومانیسم اروپایی، چیزهایی مانند جامعه، کلیسا و نهاد خانواده در آن ارزش محسوب میشوند وثانیاً در نوعی انزوای جغرافیایی قرار دارد که او را "متحیر" رویدادهای اجتماعی و سیاسی میکند. در حالی که در آمریکا همواره رویدادهای سیاسی قابل توجهی وجود دارد که به شکلی کاملاً مستتر در تار و پود آثار هنری هنرمندان تنیده میشود. این توارد در حد و اندازهای است که میتوان برای دوران ریاست جمهوری هر رئیس جمهور آمریکایی فیلمهای ویژهای برشمرد. سفیدبرفی و هفت کوتوله (1937) و بربادرفته (1939) در کنار نامهایی همچون والت دیزنی و دیوید او. سلزنیک نام دیگری هم وجود دارد: فرانکلین دلانووا روزولت! طنین صدای او کمتر از دیزنی و سلزنیک در این فیلمها شنیده نمیشود. میتوان فیلم کشتن مرغ مقلد (1962) را محصول دوران جان.اف کندی دانست. هری کثیف (1971) به روشنی فیلم دوران ریچارد نیکسون است و رستگاری در شاوشنگ(1994) شاید بیش از هر فیلم دیگری متعلق به دوران بیل کلینتون باشد. به طور کلی هر رئیس جمهور، سهم مهمی در بروز تغییرات کلی و تحولات مضمونی در سینمای آمریکا داشته و خواهند داشت. کارگردان آمریکایی تحت تأثیر عوامل اجتماعی و سیاسی متعددی قرار میگیرد. عواملی که اتفاقاً در سطح فیلم ظاهر نمیشود، در لایههای زیرین نهان میگردند و سالها طول میکشد تا بتوان آنها را بازشناخت. برای مثال به ندرت میتوان به یک فیلم "سیاسی" خوب در سینمای آمریکا برخورد، اما سیاسیترین درونمایهها، نه به وضوح، در غیر سیاسیترین فیلمهای این سینما قابل تشخیص میباشند. ادامه دارد... نوشته شده توسط : الهام گوهری نظرات ديگران [ نظر] :لیست کامل یاداشت ها : همه باهم در انتخابات دهم ریاست جمهوریشهادت حضرت زهرا(س)اهمیت اعتقاد به مهدویت (2)اهمیت اعتقاد به مهدویت و ترس دشمنان اسلام از این عقیده(1)ایام فاطمیه[عناوین آرشیوشده]
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
نگاهی به اسم اوآرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلامچشمه های کوثرسپاه محمد می آیدراهی بزن که آهی... : لوگوي دوستان من : : فهرست موضوعي يادداشت ها : بتمن[2] . شوالیه سیاه[2] . صلح و دوستی . عرش . عیسی بن مریم . غریبه . فرشته . کوه . ما هم منتظریم! . ماه_فاطمه نوید . مرگ . مسلمان ترین مسیحی . نسیم . بصیرت . حوزه معرفتی . خدا . دریا . دزد . سازش سیاسی . ستاره . شر نقاب دار . شفاعت نمودن . اخراجی ها2 . ارزشها . استعمار . اسلام حقیقی . اسلام دروغین . امید . اهمیت اعتقاد به مهدویت . ای فاطمه . : آرشيو يادداشت ها : مناسبت ها ی مذهبیزن ومردپذیرش اصل تفاوت در دینحجآینده مرموزغزهمحرمایران و انقلاب اسلامیمتنوعبهار : نوای وبلاگ : : جستجو در وبلاگ : پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه ما صاحبی داریم برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید نقد فیلم1 چهارشنبه 88 فروردین 5 ساعت 1:45 عصر شرّ نقابدار حاشیه نویسی بر فیلم "شوالیه سیاه" آخرین ساخته کریستوفر نولان سیاست برای مردم جذابیتی ندارد ولی با این حال، سیاست همه جا حتی آنجا که انتظارش را نداریم، حی و حاضر است. به عنوان مثال در سینما، آن جایی که فکر میکنید بی هیچ دغدغه خاطری میتوانید به دنیایش پناه ببرید، بی خبرید همان جا نیز شما را با پیامهای پر معنای سیاسی بمباران میکنند؛ سینما در یک کلام، صنعتی است که کالاهایی را وارد بازار میکند، کالاهایی که بیشک فرهنگیاند اما به علت سلطهی سینمای آمریکا در دنیا چه بخواهیم و نخواهیم، مُبلغ "روش آمریکایی زیستن" و ارزشهایش است. سینما یک قدرت "نرم" است که بیش از هر "اردوگاه بازآموزی" که بشر تا به حال بر پا کرده، روی آدمها تأثیر میگذارد. بنابراین تعجبی ندارد که ایالت متحده در قراردادهایی که با کشورهای جهان سوم میبندد، همیشه تلاش میکند سینما را هم ضمیمه کند. برای مخالفان و موافقان داستانسرایی در سینما، همواره "سینمای آمریکا" محل مناقشه بوده است.گذشته از ابعاد زیبایی شناسانه، کیفیتِ روایت، لحن و شیوهی بیان، آنچه سرچشمه اصلی رمز و رازی است که سالهاست منتقدان را در مواجهه با سینمای آمریکا همراهی میکند، سویههای ایدئولوژیک آن است. آیا ایدئولوژی موجود در سینمای آمریکا متمایل به خلق اثر هنری از طریق هنرمندِ مؤلف است؟ ( هنرمندی که فارغ از هرگونه گرایش سیاسی، به چیزی مگر "خلق اثر هنری" فکر نمیکند ) یا درونمایههای دیکته شده از سوی صاحبان قدرت و سرمایه؟ آیا سینمای آمریکا یک سینمای استثماری است و در پی تفکرات سلطه جویانه رهبران سیاسی این کشور؟ یا سینمایی است به کلی فاقد تمایلات سلطه جویانه سیاسی، که "شیوه بیان جهانی" نهفته در آن با "سلطهگری" اشتباه گرفته شده ؟نمیتوان گفت هر دو این نظریات تا حدودی درست باشند. بلکه- اتفاقاً – هر دو این نظریات نادرستاند. به ویژه طرفداران نظریه "هنرمند مؤلف" که معتقدند "هالیوود، مکانی برای خلق اثر هنری خالص از طریق هنرمند مؤلف است". گویی "ناخودآگاهِ" هنرمند عاری از گرایشهای سیاسی یا جامعه شناختی است! به عبارت دیگر با اتکا به دیدگاه رولان بارت (از منتقدان فرانسوی پایهگذار نقد ساختارگرایانه) که اعتقاد دارد "مؤلف نمینویسد، خود نوشته میشود!" میتوان راه جدیدی را در شناخت هنرمند و اثر هنری یافت: چه چیزهایی هنرمند را مینویسد؟ آنچه روح و روان یک هنرمند را میسازد و او را به تکوین میرساند چیست؟ قطعاً هنرمند در خلاء بزرگ نمیشود. بنابراین میتوان پاسخ داد: "خانواده، جامعه،اوضاع و احوال سیاسی و ..." . این مسئله در سینمای آمریکا بسیار پر رنگتر از مثلاً سینمای اروپاست. چرا که جامعه آمریکا اساساً جامعهای متفاوت با جوامع اروپایی و آسیایی است. اولاً موقعیت جغرافیایی آمریکا، و جداافتادگی این قاره از قارههای دیگر، مردم این کشور را همواره معطوف به درون کردهاست. ثانیاً به لحاظ فرهنگی، جامعه آمریکا جامعهای سنتی، مبتنی بر فرهنگ انگلوساکسون و مسیحیت پروتستان است. از این رو همواره در برابر هر اندیشه یا جریان سیاسی خارجی مقاومت نشان داده و معطوف به اندیشهها و آرمانهای سنتی درونی بوده است. به عبارت دیگر مردم این جامعه همواره به آنچه در درون جامعهشان میگذرد توجه داشتهاند و تحت تأثیر آن قرار گرفتهاند. بدین رو ، تک افتادهترین هنرمندان آمریکایی هم ناخواسته تحت تأثیر رویدادهای سیاسی قرار میگیرند. این همان فرایندی است که هنرمند آمریکایی را صاحب ماهیتی کاملاً متفاوت با هنرمند اروپایی میکند. در سینمای اروپا کارگردان یا کاملاً به سیاست و تحولات اجتماعی بیاعتناست (اینگمار برگمان) یا در نقش یک فعال سیاسی ظاهر میشود (ژان لوک گدار). اما در سینمای آمریکا، کارگردان نه به تحولات سیاسی و اجتماعی بیاعتناست و نه فعال سیاسی است. چرا که کارگردان - و اصولاً هنرمند آمریکایی- در جغرافیایی رشد کرده که اولاً به جای اومانیسم اروپایی، چیزهایی مانند جامعه، کلیسا و نهاد خانواده در آن ارزش محسوب میشوند وثانیاً در نوعی انزوای جغرافیایی قرار دارد که او را "متحیر" رویدادهای اجتماعی و سیاسی میکند. در حالی که در آمریکا همواره رویدادهای سیاسی قابل توجهی وجود دارد که به شکلی کاملاً مستتر در تار و پود آثار هنری هنرمندان تنیده میشود. این توارد در حد و اندازهای است که میتوان برای دوران ریاست جمهوری هر رئیس جمهور آمریکایی فیلمهای ویژهای برشمرد. سفیدبرفی و هفت کوتوله (1937) و بربادرفته (1939) در کنار نامهایی همچون والت دیزنی و دیوید او. سلزنیک نام دیگری هم وجود دارد: فرانکلین دلانووا روزولت! طنین صدای او کمتر از دیزنی و سلزنیک در این فیلمها شنیده نمیشود. میتوان فیلم کشتن مرغ مقلد (1962) را محصول دوران جان.اف کندی دانست. هری کثیف (1971) به روشنی فیلم دوران ریچارد نیکسون است و رستگاری در شاوشنگ(1994) شاید بیش از هر فیلم دیگری متعلق به دوران بیل کلینتون باشد. به طور کلی هر رئیس جمهور، سهم مهمی در بروز تغییرات کلی و تحولات مضمونی در سینمای آمریکا داشته و خواهند داشت. کارگردان آمریکایی تحت تأثیر عوامل اجتماعی و سیاسی متعددی قرار میگیرد. عواملی که اتفاقاً در سطح فیلم ظاهر نمیشود، در لایههای زیرین نهان میگردند و سالها طول میکشد تا بتوان آنها را بازشناخت. برای مثال به ندرت میتوان به یک فیلم "سیاسی" خوب در سینمای آمریکا برخورد، اما سیاسیترین درونمایهها، نه به وضوح، در غیر سیاسیترین فیلمهای این سینما قابل تشخیص میباشند. ادامه دارد... نوشته شده توسط : الهام گوهری نظرات ديگران [ نظر] :لیست کامل یاداشت ها : همه باهم در انتخابات دهم ریاست جمهوریشهادت حضرت زهرا(س)اهمیت اعتقاد به مهدویت (2)اهمیت اعتقاد به مهدویت و ترس دشمنان اسلام از این عقیده(1)ایام فاطمیه[عناوین آرشیوشده]
: لوگوي دوستان من :
: فهرست موضوعي يادداشت ها : بتمن[2] . شوالیه سیاه[2] . صلح و دوستی . عرش . عیسی بن مریم . غریبه . فرشته . کوه . ما هم منتظریم! . ماه_فاطمه نوید . مرگ . مسلمان ترین مسیحی . نسیم . بصیرت . حوزه معرفتی . خدا . دریا . دزد . سازش سیاسی . ستاره . شر نقاب دار . شفاعت نمودن . اخراجی ها2 . ارزشها . استعمار . اسلام حقیقی . اسلام دروغین . امید . اهمیت اعتقاد به مهدویت . ای فاطمه . : آرشيو يادداشت ها : مناسبت ها ی مذهبیزن ومردپذیرش اصل تفاوت در دینحجآینده مرموزغزهمحرمایران و انقلاب اسلامیمتنوعبهار : نوای وبلاگ : : جستجو در وبلاگ : پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه ما صاحبی داریم برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید
: فهرست موضوعي يادداشت ها :
مناسبت ها ی مذهبیزن ومردپذیرش اصل تفاوت در دینحجآینده مرموزغزهمحرمایران و انقلاب اسلامیمتنوعبهار
: نوای وبلاگ :
وبلاگ قالب
وبلاگ حب الحسین اجننی
وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند
وبلاگ شلمچه
ما صاحبی داریم
برای سفارش قالب به دو
وبلاگ اول می تونید
سر بزنید
نقد فیلم1
شرّ نقابدار
حاشیه نویسی بر فیلم "شوالیه سیاه" آخرین ساخته کریستوفر نولان
سیاست برای مردم جذابیتی ندارد ولی با این حال، سیاست همه جا حتی آنجا که انتظارش را نداریم،
حی و حاضر است. به عنوان مثال در سینما، آن جایی که فکر میکنید بی هیچ دغدغه خاطری میتوانید به دنیایش پناه ببرید، بی خبرید همان جا نیز شما را با پیامهای پر معنای سیاسی بمباران میکنند؛ سینما در یک کلام، صنعتی است که کالاهایی را وارد بازار میکند، کالاهایی که بیشک فرهنگیاند اما به علت سلطهی سینمای آمریکا در دنیا چه بخواهیم و نخواهیم، مُبلغ "روش آمریکایی زیستن" و ارزشهایش است. سینما یک قدرت "نرم" است که بیش از هر "اردوگاه بازآموزی" که بشر تا به حال بر پا کرده، روی آدمها تأثیر میگذارد. بنابراین تعجبی ندارد که ایالت متحده در قراردادهایی که با کشورهای جهان سوم میبندد، همیشه تلاش میکند سینما را هم ضمیمه کند.
برای مخالفان و موافقان داستانسرایی در سینما، همواره "سینمای آمریکا" محل مناقشه بوده است.گذشته از ابعاد زیبایی شناسانه، کیفیتِ روایت، لحن و شیوهی بیان، آنچه سرچشمه اصلی رمز و رازی است که سالهاست منتقدان را در مواجهه با سینمای آمریکا همراهی میکند، سویههای ایدئولوژیک آن است. آیا ایدئولوژی موجود در سینمای آمریکا متمایل به خلق اثر هنری از طریق هنرمندِ مؤلف است؟ ( هنرمندی که فارغ از هرگونه گرایش سیاسی، به چیزی مگر "خلق اثر هنری" فکر نمیکند ) یا درونمایههای دیکته شده از سوی صاحبان قدرت و سرمایه؟ آیا سینمای آمریکا یک سینمای استثماری است و در پی تفکرات سلطه جویانه رهبران سیاسی این کشور؟ یا سینمایی است به کلی فاقد تمایلات سلطه جویانه سیاسی، که "شیوه بیان جهانی" نهفته در آن با "سلطهگری" اشتباه گرفته شده ؟نمیتوان گفت هر دو این نظریات تا حدودی درست باشند. بلکه- اتفاقاً – هر دو این نظریات نادرستاند. به ویژه طرفداران نظریه "هنرمند مؤلف" که معتقدند "هالیوود، مکانی برای خلق اثر هنری خالص از طریق هنرمند مؤلف است". گویی "ناخودآگاهِ" هنرمند عاری از گرایشهای سیاسی یا جامعه شناختی است! به عبارت دیگر با اتکا به دیدگاه رولان بارت (از منتقدان فرانسوی پایهگذار نقد ساختارگرایانه) که اعتقاد دارد "مؤلف نمینویسد، خود نوشته میشود!" میتوان راه جدیدی را در شناخت هنرمند و اثر هنری یافت: چه چیزهایی هنرمند را مینویسد؟ آنچه روح و روان یک هنرمند را میسازد و او را به تکوین میرساند چیست؟ قطعاً هنرمند در خلاء بزرگ نمیشود. بنابراین میتوان پاسخ داد: "خانواده، جامعه،اوضاع و احوال سیاسی و ..." . این مسئله در سینمای آمریکا بسیار پر رنگتر از مثلاً سینمای اروپاست. چرا که جامعه آمریکا اساساً جامعهای متفاوت با جوامع اروپایی و آسیایی است. اولاً موقعیت جغرافیایی آمریکا، و جداافتادگی این قاره از قارههای دیگر، مردم این کشور را همواره معطوف به درون کردهاست. ثانیاً به لحاظ فرهنگی، جامعه آمریکا جامعهای سنتی، مبتنی بر فرهنگ انگلوساکسون و مسیحیت پروتستان است. از این رو همواره در برابر هر اندیشه یا جریان سیاسی خارجی مقاومت نشان داده و معطوف به اندیشهها و آرمانهای سنتی درونی بوده است. به عبارت دیگر مردم این جامعه همواره به آنچه در درون جامعهشان میگذرد توجه داشتهاند و تحت تأثیر آن قرار گرفتهاند. بدین رو ، تک افتادهترین هنرمندان آمریکایی هم ناخواسته تحت تأثیر رویدادهای سیاسی قرار میگیرند. این همان فرایندی است که هنرمند آمریکایی را صاحب ماهیتی کاملاً متفاوت با هنرمند اروپایی میکند. در سینمای اروپا کارگردان یا کاملاً به سیاست و تحولات اجتماعی بیاعتناست (اینگمار برگمان) یا در نقش یک فعال سیاسی ظاهر میشود (ژان لوک گدار). اما در سینمای آمریکا، کارگردان نه به تحولات سیاسی و اجتماعی بیاعتناست و نه فعال سیاسی است. چرا که کارگردان - و اصولاً هنرمند آمریکایی- در جغرافیایی رشد کرده که اولاً به جای اومانیسم اروپایی، چیزهایی مانند جامعه، کلیسا و نهاد خانواده در آن ارزش محسوب میشوند وثانیاً در نوعی انزوای جغرافیایی قرار دارد که او را "متحیر" رویدادهای اجتماعی و سیاسی میکند. در حالی که در آمریکا همواره رویدادهای سیاسی قابل توجهی وجود دارد که به شکلی کاملاً مستتر در تار و پود آثار هنری هنرمندان تنیده میشود. این توارد در حد و اندازهای است که میتوان برای دوران ریاست جمهوری هر رئیس جمهور آمریکایی فیلمهای ویژهای برشمرد. سفیدبرفی و هفت کوتوله (1937) و بربادرفته (1939) در کنار نامهایی همچون والت دیزنی و دیوید او. سلزنیک نام دیگری هم وجود دارد: فرانکلین دلانووا روزولت! طنین صدای او کمتر از دیزنی و سلزنیک در این فیلمها شنیده نمیشود. میتوان فیلم کشتن مرغ مقلد (1962) را محصول دوران جان.اف کندی دانست. هری کثیف (1971) به روشنی فیلم دوران ریچارد نیکسون است و رستگاری در شاوشنگ(1994) شاید بیش از هر فیلم دیگری متعلق به دوران بیل کلینتون باشد. به طور کلی هر رئیس جمهور، سهم مهمی در بروز تغییرات کلی و تحولات مضمونی در سینمای آمریکا داشته و خواهند داشت. کارگردان آمریکایی تحت تأثیر عوامل اجتماعی و سیاسی متعددی قرار میگیرد. عواملی که اتفاقاً در سطح فیلم ظاهر نمیشود، در لایههای زیرین نهان میگردند و سالها طول میکشد تا بتوان آنها را بازشناخت. برای مثال به ندرت میتوان به یک فیلم "سیاسی" خوب در سینمای آمریکا برخورد، اما سیاسیترین درونمایهها، نه به وضوح، در غیر سیاسیترین فیلمهای این سینما قابل تشخیص میباشند.
ادامه دارد...
نوشته شده توسط : الهام گوهری
نظرات ديگران [ نظر]
همه باهم در انتخابات دهم ریاست جمهوریشهادت حضرت زهرا(س)اهمیت اعتقاد به مهدویت (2)اهمیت اعتقاد به مهدویت و ترس دشمنان اسلام از این عقیده(1)ایام فاطمیه[عناوین آرشیوشده]