سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 سکوت مردم در مقابل واقعه عاشورا ...؟؟؟؟(1) - حیات طیبه

سکوت مردم در مقابل واقعه عاشورا ...؟؟؟؟(1)

چهارشنبه 87 بهمن 16 ساعت 3:19 عصر

با سلام خدمت همه دوستان عزیز ،مطلب امروز از طرف یکی از دوستان جلسه پنج شنبه است. که همین جا ازشون تشکر می کنم ،تحقیق بسیار خوبی در زمینه آسیب شناسی بی وفایی مسلمانان در زمان واقعه عاشورا و دلایل بی وفایی آنها، اگر براتون سؤاله که چرا مردم در کشتن فرزندان پیامبرشون واکنش نشون ندادند ، مطلب زیر رو بخونید:

(این مطلب را می توانید در دو قسمت بخوانید.)

محقق :زهرا بهزاد

این چه بانگ آشنایی است. ای ستاره درخشان کربلا هنوز صدای "هَل من ناصِرَ یَنصُرنی" تو را می شنوم.آیا تو صدای مرا می شنوی؟ آیا دست های خواهشم را که نیازآلود تو را می خواند می بینی؟چگونه نگاهم را که سرشار از عشق توست با نگاهی گرم و عاشقانه پاسخ می گویی؟ای ستاره درخشان عاشورا چه می شود اگر از اوج آسمان نظری به ما خاکیان زمینی بیفکنی؟بدان، بدان که تا همیشه تاریخ: ا"ِنّی سِلمٌ لِمَن سالَمَکَم و حَربٌ لِمَن حارَبَکَم".

حادثه ای که از نو درباره آن به جستجو برخاسته ام به تازگی رخ نداده است، همه آشنایان با تاریخ اسلام، مسلمان باشند یا نه، از چگونگی آن باخبرند. بیش از هزار سال از آن بحث کرده اند، پیرامون آن کتاب ها نوشته اند، شعرها سروده اند و مرثیه ها ساخته و مجلسها برپا کرده اند. اگر کسی بخواهد تنها با تتبع در 30سال تاریخ اسلام، حادثه سال 61هجری را تحلیل کند ممکن است به چنین نتیجه ای برسد:

کسی که چگونگی حادثه کربلا را به دقت می خواند و از کشتار دسته جمعی خاندان پیغمبر اسلام آن هم با چنان وضع دلخراش و اسفناکی آگاه می گردد و می بیند مردم به ظاهر مسلمان کوفه با فرزند پیغمبر خود و یاران او همان کردند که با کافران می کردند اگر از احکام حقوقی و جزایی اسلام مطلع باشد برای او این سوال پیش می آید که:

اگر یزید برای حفظ حکومت خود اصول مسلّم اسلامی را نادیده گرفت، اگر عاملان یزید در شام و حجاز و عراق گوش به فرمان حاکم بودند و به مسلمانی و آئین دین اهمیتی نمی دادند، اگر کوشش حاکم کوفه منحصر به این بود که دمشق را (یزید را) راضی نگه دارد تا 2روز بیشتر در منصب خویش باقی بماند چه شد که6  اجتماع مسلمانان آن روز در مقابل این حادثه تا آن حد خونسرد و بی اعتنا بودند . چه شد که پس از گذشت نیم قرن آن اندازه از فقه اسلام و احکام دین بی اطلاع ماندند  که ندانستند چگونه منکری می کنند و چه ننگی دامنگیرشان می شود ، منکری که به نص قرآن حرام است . چرا قتل نفس به دید آنان آن هم به ناحق بی مقدار و کم ارزش بود؟ حسین و یاران او چه جرمی مرتکب شده بودند که فقه مسلمانی کیفر آن را قتل می دانست؟

اگر جرمی نداشتند چرا مسلمانان دست روی دست گذاشتند تا سپاهیان کوفه آن ها را بکشند؟ در کوفه هنوز صحابه پیغمبر می زیستند که تعداد آنها قابل توجه بود و می توانستند با همکاری گروهی از تابعین و سران شهر حاکم کوفه را مجبور کنند تا  راه دیگری جز آنچه در پیش گرفت اختیار کند، ولی چنین نکردند، چرا؟

از کوفه که بگذریم در سال شصت و یکم هجری عده ای از یاران پیغمبر در شام به سر می بردند و بعضی از آنان در نظر یزید مقام والایی داشتند. چرا در این حوزه مسلمانی هیچ گونه اقدامی برای مخالفت با این فاجعه به عمل نیامد؟

دو شهر بزرگ مکه و مدینه که در تعیین خط مشی سیاسی مسلمانان سهیم بودند ولی چرا هیچ واکنشی از خودشان نشان ندادند؟

جالب اینجاست که سپاهیان کوفه در پنج نوبت به قبله اسلام نماز می خوانند، در هر اذان شهادت به پیغمبری محمد(ص) می دهند.دو لشگر از آنان پشت سر امام نماز می خوانند، یعنی او را مسلمان و اهل قبله و امامت و ولایت می دانند ولی مسلمان و امام دیروز با گذشت یک روز و یک شب کافر به حساب می آید؟ چرا؟ واقعاً چرا؟شاید بگویند او را کشتند چونکه با یزید بیعت نکرد اما سرپیچی از بیعت با خلیفه وقت ،جرم نیست و اگر هم جرم باشد کیفر آن کشتن نیست. تخلف از بیعت در اسلام سابقه داشت. (مثال حضرت علی(ع) و سران بنی هاشم با خلافت ابوبکر، 6ماه)

ممکن است بگویند حسین مقابل خلیفه ایستاد و این قیام نوعی شورش داخلی بود. اما فاسق خواندن یزید و پذیرفتن دعوت مردم کوفه و جنگ با سپاهیان کوفه هیچ یک قیام برضد مصالح مسلمانان نیست.

نص قرآن: اگر مسلّم شود مسلمانی در مقابل گروهی مسلمان دیگر برخاسته اند قرآن می گوید تا می توانید با مصالحه کار کنید اگر قیام کننده در مخالفت خود استوار ایستاد و جنگ برپا کرد با او بجنگید که به حکم خدا گرده نهد.

  حالا مگر امام چه می خواست؟ کوفه با او چه معامله ای کرد؟  جز اینکه وظیفه هر مسلمانی است که برای تجدید حیات سنت پیغمبر به پا خیزد؟

حادثه محرم سال 61هجری از جمله حادثه هایی است که باید علت یا علت های اصلی آن را جستجو کرد؟ آن هم نه در آن سال یا چند سال پیش از حادثه. ممکن است پیگیری داستان موجب شود ما به سال های خلافت ابوبکر، عمر و عثمان و حتی پیش از ظهور اسلام بازگردیم. چگونه مانند حلقه های زنجیر

به هم پیوسته است و نمی توان از هم جدایشان کرد.

جهت های مختلف: آثار شوم فتنه ها:

نقل شده است که همین که حضرت رسول اکرم(ص) با دنیا وداع کردند قبل از آنکه جسم شریف آن حضرت به خاک سپرده شود ریاست طلبان با نقشه های گوناگون و با نفوذ و خیانت به جایگاه رفیع رهبری در سقیفه بنی ساعده جمع شده شورایی تشکیل دادند و مردمان جفاکار بدون آنکه به عهد خود وفا کنند با ابوبکر بیعت کردند و آن مرد موفق شد مدت 2سال و 4ماه خلافت کند.پس از ابوبکر همان مردم نادان برای حاکمیت عمر به وصیّت ابوبکر اکتفا کردند و قریب به 11سال خلافت کرد. بعد از عمر همچنان روحیه خیانت حاکم بود و عثمان به خلافت رسید. متأسفانه عثمان از طایفه اموی به شمار می رفت و امویان را خیلی دوست داشت. پس عثمان ایشان را مصدر کار کرد. تا آنجا که مسلمانان زمانی به خود آمده بودند که دیگر شغل های حساس را به اموی ها داده بودند. بالاخره در آن زمان که عثمان خلیفه المسلمین بود ابوسفیان پیر و نابینا گشته بود اگر چه ریاست بنی امیه را همچنان برعهده داشت و ابوسفیان خطاب به بنی امیه گفت:ای بنی امیه اکنون که خلافت را به دست آوردید با آن بازی کنید من هم امید دارم خلافت به شما رسد و سپس کودکانتان ارث ببرند.

به همین ناسپاسی ها و نالایقی های عثمان مردم او را کشتند به امید آنکه از دست او نجات یابند و خلافت به دست علی بن ابیطالب(ع) برسد. اما اینطور نشد، یعنی بنی امیه دیگر حکومت را در دست گرفته بودند یعنی معاویه در شام(دمشق) حکومت می کرد و تبلیغات او برعلیه امام (ع) بود. هنگامی که خلافت در دست قلب اسلام علی(ع) بود معاویه خود را بر سر دوراهی می دید، یا باید بیعت می کرد یا برای حفظ سلطنت مخالفت می کرد. افرادی که مال و خواسته های خویش را در خطر می دیدند به معاویه پیوستند. بدین ترتیب امام علاوه بر مردم 2گروه مخالف در برابر خود داشت: 1- عایشه و طلحه و زبیر (جنگ جمل)، 2- معاویه و عمروعاص (جنگ صفین) که می دانستند چگونه تبلیغ کنند. پس از جنگ صفین گروی به نام خوارج پدید آمدند که رأس آن عبدالرحمن بن ملجم بود. وجود جنگ های مکرر و هر کدام تلفاتی بالای ده هزار نفر که مردم به ستوه آمده بودند.

نکته دیگری که می توان از آن به نارضایتی مردم آن زمان پی برد:

دوره خلافت امیرالمؤمنین(ع) پر از فتنه ها و آشوب هایی بود که تخم آن سالها پیش کاشته شده بود و افراد فرصت طلب و ماجراجو نیز که به دنبال فرصت و بهانه می گشتند خون عثمان خلیفه مقتول را بهانه فتنه انگیزی دیگری قرار دادند. درباره منشاء اساسی و اینکه جامعه اسلامی بعد از آن هم اتحاد و اجتماع و تا حد زیادی خلوص و نیت چرا و چگونه دچار تشتّت و تفرّق شد. خود امیرالمؤمنین در نهج البلاغه بیاناتی دارد که مطابق با آن نطفه این فتنه ها را باید در مستی و طغیان ناشی از ثروت یک عده و نیز کینه و عقدة انتقام در میان عده دیگر جستجو کرد زیرا بعد از رسول اکرم(ص) به دنبال فتوحات بسیار ثروت های بی حسابی دست مسلمین افتاد که تقسیم آن اموال عادلانه صورت نگرفت و تخم فتنه ها همین جا کاشته شدند، هم اشخاص نامناسبی از امویان زمام امور را بدست گرفتند و مظالم زیادی واقع شد. عده ای را نعمت باد آورده و رنج نبرده مست کرد و عده ای محروم و مظلوم نیز عکس العمل انتقام نشان دادند و کشمکش شروع شد. وقتی علی (ع) به خلافت رسید این سخن ها راجع به سُکر ثروت ها و انتقام تبعیض ها بود که برنامه دولت آن حضرت بود. اصلاحات داخلی هم در همین زمینه ها بود. مخالفین هم برنامه ای جز خون عثمان نداشتند و با استفاده از جهل مردم آن را بهانه می کردند. یک عامل بزرگ در این فتنه انگیزی ها و جریان ها و تهمت ها و آتش افروزی ها بسیار مؤثر است:

جهالت و بی خبری عامه مردم. علی (ع) از جهالت و بی خبری عامه مردم به خدا شکایت می کند و جهالت است که انبوه عظیم مردم را ملعبه فکر و اراده عده ای دنیا پرست زیرک قرار داده است.ادامه دارد....


نوشته شده توسط : سمیرا ماهروزاده

نظرات ديگران [ نظر]


:لیست کامل یاداشت ها  :